تحلیلی روانشناختی از ولع غذا خوردن
پروفسور سیلویا کراوس *
مترجم: فرزانه اسکندریان
اگر بخواهیم درباره «ولع غذا» و هوس افراطی انسان به غذا تأمل کنیم باید گفت ریشه انگلیسی کلمه «ولع» (Craving) بهمعنی «تقاضا» یا «نیاز» است. در دیکشنری آکسفورد، واژه «ولع» بر تمایل یا اشتیاق فوری دلالت دارد و گاهی معنای «اجبار» یا «تحمیل» را نیز بهطور ضمنی در بر میگیرد.
از دیدگاه تکاملی، ولع غذا تنها از این جهت مفید واقع شده است که ما را به کشف غذاهای جدیدی رسانده که نیازها و کمبودهای بدنمان را رفع کرده است.
بر اساس مطالعات جدید، «نیاز به غذا» و «خواستن غذا» دو مقولهای است که به طور جداگانه تکامل یافتهاند. جنبه «خواستن غذا» ویژگی خوشخوراکی و جنبه «لذت غذا» سیستم مخدرآور آن را منعکس میکند، به هر حال، دوست داشتن غذای خاص متفاوت از حس ولع نیاز به آن است. جدا از گرسنگی، محرکهای دیگری چون خاطره، عامل روانی یا حاملگی میتوانند ولع غذا را تحریک کنند.
برای بررسی عوامل شکلگیری ولع غذا نیاز داریم که ناخودآگاه انسان و بسترهای اجتماعی تأثیرگذار بر آن را در تحلیلهایمان بگنجانیم تا به دلایل این میل دست پیدا کنیم. «دیویدم. کاپلان» در کتابِ «فلسفه غذا» غذا را موضوعی پردردسر مینامد، زیرا سؤالهای پیرامون متافیزیک، معرفتشناسی، اخلاق، سیاست و زیباییشناسی هم با آن گره میخورد.
غذا هم بخشی از زندگی عادی ما است و هم این ظرفیت را دارد که به بخشی از سبک زندگی لاکچری بدل شود. به همین دلیل است که به قضایای اخلاقی چون میهماننوازی و تعادل در مصرف نیز ورود پیدا میکند.
با وجود اینکه مفهوم «ولع» در همه زبانها وجود ندارد، اما در فرهنگ امروزی ما، تقریباً همه افراد نسبت به غذایی خاص مصرف افراطی را دارند. برای مثال، ولع نسبت به برخی خوراکیها مانند شکلات، سندروم وابسته به فرهنگ انسانها است. ولع میان زنان و مردان نمود متفاوتی دارد و عوامل فردی و محیطی نیز در ایجاد آن نقش بسزایی دارند.
اما به نظر میرسد هر قدر انسان مصرف خود را محدود میکند، ولع او نیز بیشتر میشود. گاهی ظاهر و بوی غذا میتواند او را بیشتر تحریک کند. بازاریابها و رستورانها بخوبی از این نقطه ضعف سود میبرند و انواع تصاویر را از غذاهای به ظاهر خوشمزه به نمایش میگذارند تا ولع خوردن را در ذهن مشتریان بیشتر کنند.
معمولاً ولع غذا در مقایسه با اعتیاد به الکل، مواد مخدر یا سیگار، نوع خوشخیم امیال انسانی به شمار میرود؛ با وجود این، ولع غذا میتواند از کنترل خارج شود و الگوهای رفتاری ناسالم و چاقی را به همراه داشته باشد و معمولاً افراد پس از تسلیم شدن در مقابل این نیاز خود، احساس گناه میکنند.
«ولع غذا» مانند مواد مخدر یا الکل، در راستای مطالعات روانشناسی اعتیاد قرار میگیرد (به معنی نیاز غیرقابل کنترل و اجباری و مصرف خوراکیها و موادی که بر سلامت و جایگاه اجتماعی فرد تأثیر منفی میگذارد). مصرف افراطی غذا همچون هر اعتیاد دیگری از سیستم پاداش مغز تغذیه میکند.
محققان کشف کردهاند که بین «ولع غذا» و «اعتیاد به مواد مخدر» تشابهاتی وجود دارد. مطالعات زیادی درباره ویژگیهای رفتاری و عصبی مصرف مواد مخدر در دست است، اما تحقیقات زیادی در رابطه با ولع غذا وجود ندارد. از همین رو، راهحلهای کنترل آن هم برایمان چندان شفاف نیست.
مفهوم «ولع»، چه در باب غذا یا موارد دیگر، کمی پیچیده است و نیاز به بررسیهای علمی دارد؛ غلبه بر اشتها شاید بتواند منجر به کنترل نفس بشر شود، اما پیش از هر قضاوتی، باید مطالعات فرهنگی و علمی جامعی پیرامون آن انجام شود تا به شناخت بیشتری از این میل بشری برسیم. اکنون چون ماهیت ولع غذا چندان برایمان شفاف نیست اغلب طعمه آن میشویم. ما هنوز نمیدانیم حس ولع از کجا نشأت میگیرد؟ کدام بخش از وجود ما درگیر آن است؛ «بدن» یا «ذهن»؟
اغلب بر این عقیده هستیم که مغز انسان بخش تصمیمگیرنده است و بدن، خود را بهدنبال خواستههای ذهنی میکشد، اما بدن در بیان نیازها و خواستههایش هوشمند است، فقط مانند ذهن پرسروصدا یا مضطرب نیست. ما هیچ وقت آرامش کافی را برای شنیدن صدای آن نداریم؛ یا شاید میشنویم، اما ترجیح میدهیم دنبال خواستههای ذهنی خود برویم. ذهن هوس غذای خوشمزه میکند و بشر امروزی تا میتواند خود را سیر میکند. این امیال در فرهنگ ما انسانها حک شده است، اما انتخابهایمان دیگر برای بدن مفید و مغذی نیستند.
در نهایت «بیماری» به مثابه زبان بدن به ما میگوید: «دیگر کافی است.» جسم بشر از نادیده گرفته شدن به تنگ آمده است و زمان آن فرا رسیده است تا تمرکز خود را نه به سوی ولع ذهنی، بلکه به بخشهایی از وجود خود سوق دهیم که نیاز به توجه دارند.
منبع: Psychology Today
* استاد روانپزشکی دانشکده پزشکی Weill Conell Medicine
لطفا یک راه ارتباطی یا ایمیل مترجم را ارسال کنید
سپاس